جمالزاده/ «خلقیات ما ایرانیان» عنوان کتابی است از مرحوم «جمالزاده» که در آن آرای ایرانشناسان داخلی و بیگانه را در مورد ایرانیها و خلقیات آنها گردآوری کرده است. آرایی که البته هم آن زمان و هم اینک منتقدان بسیاری داشت و دارد. منتقدان جمالزاده را به همرایی با اجانب و بدگویان ایران و ایرانی همنوا میدانستند و میدانند. کتاب به نوعی میتواند جزو کتابهای جامعهشناختی دستهبندی شود. البته واضح است که بیشتر اظهارات مستشرقین ذکر شده در کتاب، از ایران و ایرانی بدگویانه است. به نمونهای از اظهارات مغرضانه و کینهتوزانه این مستشرقین نگاه کنید:
یک مستشار آمریکایی: مملکتی که 10 میلیون (جمعیت آن روز ایران) دزد دارد چگونه می خواهد اصلاح شود؟!
جیمز موریه: هر قدر به عمارتشان بکوشی به خرابی تو میکوشند!
واتسون: هیچ کاری سختتر از این نیست که یک ایرانی را برای دروغی که گفته است وادار به اعتراف کرد ...
استیلن میشو: آنچه ما را در مورد ایرانیان به وحشت میاندازد این است که ما هرگز نمیتوانیم بفهمیم وقتی با یک ایرانی طرف هستیم درست عقیده او چیست؟
یک نفر انگلیسی: ایرانیان مردمان عجیبی هستند. توپ ندارند میدان توپخانه ساختهاند قشون ندارند میدان مشقی ساختهاند که بزرگترین میدان مشق دنیاست!
این اظهارات البته از سوی بیگانگان و مغرضان ملت ایران بیان شده است و اولین ایراد آنها این است که صفاتی را که ممکن است در بین هر جمعی کم و بیش رواج داشته باشد به یکباره به نام تمامی یک ملت جمع بستهاند و اساساً صحبتکردن از خلقیات یک ملت، به این شکل، چه ملت بزرگ و با پیشینه تمدنی درخشانی مثل ایران باشد و چه حتی ملتی تازه پاگرفته و کم سابقه، اولین اشتباه آن مستشرقین و در ثانی اشتباه جمالزاده در جمعآوری آنها و منسوب کردنشان به ملت خودش است. هر چند بعضیها در مقام دفاع از جمالزاده وی را تنها راوی این اظهارنظرهای مغرضانه بیان کردهاند و حتی ویکیپدیا هم در معرفی این کتاب به بیت نوشته شده در آغاز کتاب اشاره کرده است که میگوید: آینه چون نقش تو بنمود راست/خود شکن آیینه شکستن خطاست. همین بیتی آغازین، به نوعی تایید گفتههای غرضآلود مستشرقین و پاسخ به منتقدین در بدگویی از ایران و ایرانی است.
غرض از این مقدمه نسبتاً طولانی و در نگاه اول بیارتباط، این بود که بدانیم بدگویی از ایران و ایرانی، ریشه و تاریخی طولانی دارد و امروز هم که سینما، اثرگذاریش از رسانههای دیگر بیشتر است این وظیفه به دوش آن گذاشته شده است. برای انجام این وظیفه چه کسی بهتر از کارگردانی که همین الان نیز در استخدام شبکههای معاند نظام اسلامی است و عجب و به قول این روزهای شخصیت علیالبدل(با بازی احمد مهرانفر) «یاللعجب» از این همه! دقتنظر و توجه اهالی مسئول، در دادن مجوزهای سینمایی که متوجه نشدند این فیلم، نسخه تصویری همان «خلقیات ما ایرانیان»ی است که اینبار قرار بوده است نه از زبان جدی، تلخ و گزنده مستشرقین و در قالب کلمات خشک که با زبان دلپذیر کمدی (هر چند ناموفق) و توسط یک ایرانی در استخدام بیگانگان بیان شود. دادن مجوز به این فیلم هم از نظر محتوایی و هم از نظر ساختاری و تکنیکی آن قدر غیرعادی است که میشود تصور کرد لابد سازندگان فقط چند دقیقه از ابتدای فیلم را به علاوه چند دقیقه انتهایی آن برای مسئولین نظارت پخش کردهاند و با دو جمله گل درشت کلیشهای نچسب وطنپرستانه از زبان کاراکترهای نچسبتر مجوز اکرانشان را گرفتهاند که به ریش مسوولان و ملت، همزمان بخندند.
خوشبختانه فیلم از نظر ساختار به اندازهای ضعیف و کمبنیه ساخته شده است که کمتر کسی بعد از رفتن از سالن، چیزی در خاطرش میماند؛ اما اینبار شانس یار مسئولان بود که فیلم از نظر ساختاری و تکنیکی در اندازهای نبود که دیده شود و بحثهای ثانویه این چنینی یقه مسئولان سینمایی را بگیرد؛ اما اگر تیم هوشمندتری اقدام به ساخت فیلم هجویهای سروشکل دار علیه ایرانی و ایرانی میکرد چه پاسخی برای این بیتوجهی داشتند؟
فیلم با معرفی و ورود سه مامور برجسته آمریکا و انگلیس و اسرائیل به ایران با شکلی فانتزی و اغراقگونه برای انجام عملیات جاسوسی و ربودن یا حذف دانشمند جوان ایرانی آغاز میشود. از قضا هر سه این ماموران برجسته و کارکشته زبان فارسی را هم در کنار یکی دو زبان دیگر مثل بلبل صحبت میکنند و برای استتار نیز خود را به شکل چند بازیگر مشهور! سینمای کمدی ایران (عجب استتاری) در میآورند و بعد وارد یک مجتمع مسکونی میشوند و لابد کسی هم آنها را با این شمایل جدید نمیشناسد! این ورود و معرفی فانتزی و اغراقآلود، ظاهراً مجوزی به کارگردان داده که در ادامه به منطق اتفاقات کاری نداشته باشد و هر اتفاق غیرمعمول و غیر منطقی را که به نظرش فقط خندهدار میآید بیاورد. در ادامه فیلم با معرفی ساکنین مجتمع و ارتباط آنها با این سه مامور پیش میرود. خلقیات عجیب و غریب و غالباً منفی و ریاکارانه ساکنین این مجتمع مشابهت کاملی با گفتههای مستشرقین در کتاب خلقیات ما ایرانیان دارد. همه به هم دروغ میگویند. همدیگر را دور میزنند. رفتارشان با روحانی فیلم- که مشخص نیست کدام یک از رفتارهایش به شخصیت روحانی میخورد؟- کاملاً چاپلوسانه است. وقتی به صورت اتفاقی حضور این سه نفر را در تظاهرات ضد صهیونیستی با آن رفتار توهمزده و گازگرفتن پرچم و بالا و پایین پریدنهای دیوانهوار میبینند( در تلویزیون جمهوری اسلامی!) همگی در رفتارهای قبلیشان تجدیدنظر میکنند و برای عرض ارادت به سراغشان میآیند. با وجود این که همه این کارها را انجام میدهند و یک نکته مثبت در رفتارهایشان دیده نمیشود اما باید بپذیریم که وقتی پای کشور وسط میآید همه (حتی عباس آقا! راننده زن داشمشتی فیلم با بازی کلیشهای و ضعیف سحر قریشی که لابد باید بپذیریم این اسم مردانه برای آن رفتارهای جاهلانه نهایت غیرت است) از جان مایه میگذارند و عاشق کشور هستند. کشوری که تا همین چند لحظه پیش همه در آن با ریاکاری و دروغگویی زندگی میکردند! مشکل ماجرا آنجاست که کارگردان فراموش کرده یا شاید هم در آن لحظات هنوز پایان فیلمنامه را ننوشته بود که در آخر متوجه میشویم که همه ساکنان آن مجتمع ماموران مخفی ایران بودهاند و در تمام این مدت این سه نفر را زیر نظر داشتند. حتی خانمی( با بازی لیلا اوتادی) که با رفتارهای عشوهگرانه به کاراکتر شبیه شریفینیا اظهار علاقه میکند. اینها اگر ماموران ایرانی بودند چرا در لحظاتی که این سه جاسوس بیگانه حضور ندارند هم همچنان به آن کارهای مسخره و حفظ ظاهر شهروند مجتمع بودن ادامه می دهند!؟ اینها ابتداییترین اصول نوشتن یک فیلمنامه نه حرفهای که حداقل منطقی هستند که هیچکدام رعایت نشدهاند.
از شوخیهای جنسی و رکیک و بیمزه فیلم هم میگذرم و فقط به این اشاره میکنم که متاسفانه سرو شکل و پوسترها و تصاویر کمدیگونه فیلم، خانوادههای بسیاری را برای دیدن فیلم به همراه فرزندانشان به سینما میکشاند. کاش یکی از مسوولین سینمایی پاسخ میداد که آیا حاضر بودند شوخیهای جنسی و اروتیک این فیلم را در حضور خانوادههای خودشان ببینند؟!
فیلم در انتساب خلقیات عجیب غریب، ریاکارانه، دروغگویانه و چاپلوسانه جماعت ایرانی از افراد عادی کوچه و بازار گرفته تا رئیسجمهور مملکت را هجو میکند و در پایان با دو جمله وطنپرستانه نچسب میخواهد جبران کند. کلیت فیلم شبیه اشعار عاشقانهای است که تکتک کلماتش گواهی به یک عشق دختر و پسری دارند و در انتها با افزودن یک کلمه مادر، مجوزشان را میگیرند. دولت بعد از چند روز اکران فیلم و بازخوردهای آن در فضای مجازی مبنی بر شباهت کاراکتر روحانی آن ( با بازی حمید لولایی) به رئیسجمهور، گویا از بین آن همه اتهام و هجو مردم ایران، تنها ایراد فیلم را این شباهت ظاهری با رئیسجمهور و بازی با کلید معروف ایشان دیده است و به سازندگان برای اصلاح بخشهای آن دستور داده است. واقعاً خسته نباشید!
* سینما انقلاب
ارسال نظر